اوضاع اقتصادی و اجتماعی شوشتر در زمان نادر شاه

 

نادر پس از خلع شاه طهماسب دوم (ربیع الاول 1145/اوت1732) و برگزیدن فرزند هشت ماهة وی به نام عباس سوم، خود با عنوان نیابت سلطنت زمام امور مملکت را در دست گرفت.

وی پس از بیرون راندن ترکها و روسها از سراسر ایران، و سرکوب شورشهای داخلی افغانان غلزه و ابدالی و استرآباد و اعادة آرامش و امنیتت به مردم مملکت، در حالیکه مرزهای قطعی کشور -جز در قندهار- به حال طبیعی خود در آمده بود، تصمیم گرفت، که نیت اساسی خود را برای شناسایی حکومتش به عنوان تنها نمایندة حقیقی توده های ایرانی عملی کند.

لذا نایب السلطنه ایران برای برگزاری مراسم نوروز سال 1148هـ.ق مقرر داشت که جمیع نمایندگان اعیان، رؤسای ایران، روحانیون، بزرگان و حکام ولایات به دشت مغان دعوت شوند تا در ضمن، امور مهم کشور نیز با آنها به بحث گذاشته شود.  

نادر در بامداد نوروز 1148هـ.ق به مدعوین اظهار داشت: من آنچه حق کوشش بود بجا آوردم و مملکت را از تجاوز روس و عثمانی رهایی بخشیدم و متجاسران افغان را نیز بجای خود نشانیدم، اکنون نیاز به استراحت دارم و از شما می خواهم که طهماسب یا فرزندش عباس را که هر دو زنده اند، و یا هر کس دیگری را که مایلید به سلطنت انتخاب کنید.

اما پس از اقداماتی که محارم نادر، برای فراهم نمودن زمینه جهت به پادشاهی رساندن وی بعمل آوردند؛ وی طبق شرایطی  سلطنت را پذیرفته و رسماً از سال 1148تا1160هـ.ق به مدت دوازده سال بر ایران فرمانروایی کرد.

چون نادر قدرت را در دست گرفت قبل از آنکه رفتار و اخلاق وی تغییر یابد، یعنی تا پنج سال پیش از مرگش با کمال عقل و درایت حکمرانی کرد، و در راستای این سیاست، ایران را به اوج عظمت و اقتدار خود رسانید. اما حرکات ناهنجار اواخر عمرش، همچون لکة بزرگی است در تاریخ درخشان زمامداری این سردار نامی ایران.

ولی با این وصف تا آخر عمر این مرد بزرگ، از خیال ترقی کشور منصرف نگردید، مخصوصاً در رواج تجارت کوشش کرد و همچنین سعی داشت تا بحریه عظیمی در دریای خزر برای لشکرکشی به داغستان و در خلیج فارس جهت تسلط بر عمان و جزایر آن تشکیل دهد.

شایان ذکر است، علیرغم تمامی خدماتی که نادر برای اعتلای ایران انجام داد و آوازه و اعتباری که جهت آن تحصیل نمود، اکثریت مردم از همان آغاز کار میانه خوبی با وی نداشتند. این نارضایتی مردم علل متعددی داشت؛ یکی به علت اصرار نادر در برانداختن مذهب تشیع و ترویج تسنن و ضبط موقوفات، و دیگر به جهت محو نام و نشان شاهان صفوی که از قبل مذهب تشیع امامیه به قدرت رسیده بودند. لذا به همین جهت ایرانیان باطناً نادر را دشمن خود می دانستند. خصوصاً اینکه در اواخر عمر بی رحم تر و سفاک تر گردید و چون مأموران مالیاتی او نیز تعدی بسیاری به مردم روا می داشتند، این امر سبب تنفر بیشتری از وی گردید. 

و اما نادر قبل از آنکه به سلطنت برسد، با حضور در شوشتر، و اقدام در جهت ساختن بند میزان موجب اقداماتی شد که باعث رونق اقتصادی و در نتیجه ایجاد رفاه عمومی و بهبود اوضاع اجتماعی در آن شهر گردید. 

پس از به سلطنت رسیدن نادر نیز بر اثر بارش مداوم و فراوان باران و ایجاد امنیت اجتماعی، مردم با فراغ خاطر به کشت و زرع پرداختند. در اثر همین امنیت و تعمیر طرق و شوارع و کوتاه کردن دست تعدی و چپاول اعراب و الوار به این خطه، بار دیگر تجارت رونق یافته و سرمایه داران کاروانهایی جهت داد و ستد با سایر مناطق به را انداختند. و این امر باعث فراوانی نعمت گردید. تا آنجا که در این باره می نویسند:

«از همة جهات نعمت فراوان شد و اهل مکاسب ضعیفه که همیشه اوقات در مضیق فقر و شکنجه بی سامانی گرفتار و هرگز دخل یومی به خرج یومی ایشان وفا نمی نمود همگی مایه دار و صاحب ثروت و اعتبار گردیدند.» 

متأسفانه این اوقات خوش فراوانی نعمت دیری نپائید، بطوریکه به موجب برخی حوادث طبیعی و شروع درگیریهای مجدد، اوضاع اجتماعی و اقتصادی اسفناک تر از گذشته گردید.

در این باره نیز آمده است:

«چون این اوضاع ادامه پیدا کرد مردم پا از گلیم شکر و تعظیم بیرون کشیدند و از وخامت عاقبت کفران به هیچوجه نیندیشیدند و بی نهایت کفران نعمت نمودند. لاجرم خیل یأجوج فساد استیلا یافت و شاهد کامرانی و شادمانی روی بر تافت و ابواب مکاره از شش جهت گشاد... و دست تطاول اشرار دراز گردید و مسند عزت اشراف درهم پیچید و سالها در وقت موسم قطره از آسمان به زمین نیامد... بهای یک من جو به یک هزار و پانصد دینار رسید و به سایر اجناس نیز سرایت نمود. بطوریکه خانة دهقان از این بلا در بسته تر از میخانه در شب آدینه... حلوایی چون سرکه فروشان روی ترش برتافته و به هوس یک انگشت هزار نیش خورده و نیافته... قصاب چون بسمل زمین گیر... عطار اگر چه از کافور، گرم بازار، اما از هزار جهت دیگر در آزار... خیاط را از حسرت بی خوری و بیخوابی سوزن به چشم و نمد مال به روزگار خود گرفتارتر از بتل در پشم... سنگتراش مانند فرهاد به کندن جان شیرین کمر بسته، خراط سرگشته تر از گوی چوگان نوسواران و شانه تراش پریشانتر از زلف گلعذاران، دلال از کساد کار دست بر دست نهاده و صراف چون زر مالیده از سکه افتاده و جواهری دانه زمردی سراب را بدانة گندم سبز داده، کوزه گر بی وجودتر از خم بی باده و کاشی ساز چون سفال شکسته. ارباب کمال در کمال بی اعتباری و فرهنگ دانان چون تقویم پارسالی، مسخرگان را دیده پر آب، قلنداران را بغداد خراب، گدایان در اطراف مساجد چون صفوف جماعت در حال قنوت و ملایان از قطع وظایف مدارس متفرق در طلب قوت لایموت، مقربان به امید یک دانه، هزار تسبیح هزار دانه گردانده و بر سر یک لقمه آش هزار و یک قل هو الله احد خوانده. درویشان صاحب ضمیر دایماً در این اندیشه که از کدام جهت فتحی رخ نماید یا از کدام مطبخ بوی عشقی آید که به قدم صدق و زاد تقوی به آن سوی شتابند. گوشت چون کبریت احمر روی نهفته و مرغ وجود عنقا گرفته، بزغاله در بازارها عزیزتر از قوچ اسمعیل و ماده گاو هم بهای بقرة بنی اسرائیل... .»  

به استناد سایر منابع مستند تاریخی نیز در این ایام، امراض گوناگونی شیوع پیدا کرد. بطوریکه اکثر مردم منطقه، خصوصاً اهالی ناحیه میان آب که یکی از نواحی سرسبز و خوش آب و هوای شوشتر است تلف شده و سایرین نیز در کمال پریشانی و ناتوانی بسر می بردند. حتی خاندانهای قدیمی و معتبر از این نابسامانی در امان نبوده اند، بطوریکه ذخایر و نفایسی را سالهای دراز در زوایای مخازن خود پنهان کرده بودند، اکنون در معرض فروش گذاشته بودند. اما چه کسی توانایی خرید داشت؟!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







پیچک